آنکه از کوچه ها قطعات کهنه گرد کند تا از آن جامه کند یا جامه را پیوند کند. آنکه از کوچه ها پاره های جامه گرد کند. آنکه از کوچه و کوی، کهنه و پاره گرد کند. ژنده چین. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
آنکه از کوچه ها قطعات کهنه گرد کند تا از آن جامه کند یا جامه را پیوند کند. آنکه از کوچه ها پاره های جامه گرد کند. آنکه از کوچه و کوی، کهنه و پاره گرد کند. ژنده چین. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
آینه ای از فولاد جوهردار. آینه از مس و نقره و برنج. (تحفه). ظاهراً آینۀ حلبی نیز همین است. سجنجل. (زمخشری). آینه که از تل یا تال سازند. (برهان) : همی بنفشه دمد زیر زلف آن سرهنگ همی بر آینۀ چینی اندرآید زنگ. فرخی. هرکه را جام از آینۀ چینی است لاجرم کار خویشتن بینی است. سنائی. و رجوع به آیینۀ چینی شود
آینه ای از فولاد جوهردار. آینه از مس و نقره و برنج. (تحفه). ظاهراً آینۀ حلبی نیز همین است. سجنجل. (زمخشری). آینه که از تل یا تال سازند. (برهان) : همی بنفشه دمد زیر زلف آن سرهنگ همی بر آینۀ چینی اندرآید زنگ. فرخی. هرکه را جام از آینۀ چینی است لاجرم کار خویشتن بینی است. سنائی. و رجوع به آیینۀ چینی شود